عشق خاله

بدون عنوان

سلام خاله جون نمیخوای بیای دیشب مامان خونه ما بود چند بار ۱کوچولو زدم روشکم مامان گفتم بزار دردت بگیره بیای خیلی بامزه بود وقتی میزدم تکون میخوردی عزیزکم این روزهای آخر خیلی داره به هممون ست میگذره امیداورم هر وقت که خدای متعال اجازه دادن بیای خدا وحضرت فاطمه پشت وپناه شما مامانت باشه ...
25 بهمن 1389

بدون عنوان

سلام خاله جون امروز مامانت رفته بود مراقبت ماما گفته که تو آماده به دنیا اومدن هستی وتا آخر این ماه یعنی د اقل تا ۱۰روز دیگه به دنیا میای من هنوز هدیه ام رو برات نخریدم نمیدونم چی بخرم دوست دارم ومنتظر دیدنت هستم ...
20 بهمن 1389

بدون عنوان

سلام خاله جون نمی خوای بیای فردا۳۷هفته رو تموم میکنی نمیدونی وقتی تکون میخوری شکم مامانت چه بامزه میشه تکونات دیده میشه دیروز از مامانت چند تا عکس گرفتم که وقتی به دنیا اومدی بزرگ شدی ببینی شکم مامانت چقدر بزرگ شده ...
17 بهمن 1389

بدون عنوان

سلام خاله جون از امروز ۳۷ هفته شدی دیگه چیزی به بدنیا اومدنت نمونده دختر خوبی باش مامانت رو دوست داشته باش نمیدونم میخوان چه اسمی برات بزارن تو کوچولو خاله زهرا هر دوتاتون نور چشمای من هستین خیلی انتظارتون رو کشیدم دوستون دارم ...
11 بهمن 1389
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عشق خاله می باشد